
زیر پوست زندگی
زیر پوست زندگی تیرماه ۱۴۰۲ نسرین صحرایی راننده بعد از ساعتی گشتن در خیابان فرشته جلوی یکی از برجها نگه داشت و گفت« خانوم رسیدیم»

زیر پوست زندگی تیرماه ۱۴۰۲ نسرین صحرایی راننده بعد از ساعتی گشتن در خیابان فرشته جلوی یکی از برجها نگه داشت و گفت« خانوم رسیدیم»

نسرین صحرایی خرداد ۱۴۰۲ خواب آشفته ی آب دست هایم بدجور میخارد. با ناخنم محکم روی آن می کشم. پوستم دارد چاک می خورد. نکند

آب در زندگی همه موجودات نقش حیاتی دارد .در زندگی من طور دیگری هم نقش دارد .خاطراتم را به دوبخش تقسیم میکند بخش پر اهمیتی

آرام پتو را کنار زد و دست دخترش را روی تشک گذاشت . برای اینکه صدای جق جق فنر تخت در نیاید خیلی سریع ایستاد
بد جوری سردش بود.سرما تا مغز استخوانش نفوذ کردبود.میخواست کسی را صدا بزند ولی توانی برایش نمانده بود.صدایش بیشتر به ناله ای می مانست. با