
چهارشنبه سوری به صرف کتاب
همهی آنهایی که قاعدتا باید میآمدند کتابهایشان را ببرند آمدهاند. بالاخره خانم بیاتی هم آمد. يك پايش كمي ميلنگد. دارد لنگانلنگان وارد حیاط کتابخانه میشود.

همهی آنهایی که قاعدتا باید میآمدند کتابهایشان را ببرند آمدهاند. بالاخره خانم بیاتی هم آمد. يك پايش كمي ميلنگد. دارد لنگانلنگان وارد حیاط کتابخانه میشود.

محله هنوز خواب است. برف که میبارد، اینطور سنگین و پُر اُبُهَت، بهترین جا، زیرِ لحافِ بیخیالیست. بیخیال میشوم. زیر دست و بال مادرِ عزیز

ساعت از ده گذشته و خانم منوچهری هنوز نیامدهاست. پنج شنبه است و به نسبت روزهاي ديگر خلوت. پنج شش نفر در سكوت سنگين سالن

آدم هرچه بزرگتر ميشود، حرف هاي بيشتري براي نزدن پيدا ميكند. شما چقدر حرف برای نزدن داريد؟ از همان حرفهاييكه توي راهنمايي يا دبيرستان ميرفتيد

نمیدانم ساعت چند است. باید آنقدری از صبح گذشتهباشد که کسی تلفن کند. همکارانِ شرکت همه میدانند مرخصیام. موبایلم کنار بالشت همینطور میلرزد.کورمال کورمال دکمهی

نتوانستم بیشتر از دو سال به رژیم گیاهخواری پایبند بمانم با وجودی که میدانستم برای تولید یک کیلوگرم گوشت گوساله پانزدههزاروپانصد لیتر آب و برای
در این تمرین تلاش شده موقعیت داستانی تنها با ابزار توصیف، کنش و دیالوگ روایت شود.

تجربهنگاری فائزه روحانی از شرکت در دورههای نویسندهزیستن

داستان نویسی مرموز در جزیره ای خالی قدم میزند تا اینکه یک روز با دختری روبرو میشود که …