نویسنده: لاله قیصری

لاله قیصری

بی‌بی

سرما آنقدر زیاد است که زیر پتو و کرسی ذغالی باز هم نوک انگشتان پاهایم کرخ می شود.  -جهانگیر اگر تو بودی آنقدر برای زمستان

لاله قیصری

رویای پرواز

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود  در میان کوههای عظیم و برافراشته، جنگل سبز و زیبایی بود. همه گلها و

لاله قیصری

رقص خون

شلاق را خش و خش بر زمین می‌کشد و مترصد فرصتی  است که او دم بزند.  -هااا، می گفتی! نه نه ت دو دست لباس